امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر من امیرعلی

ما اومدیم با عکسهای مشهد

سلام عید فطر مبارک نماز و روزه همه مقبول درگاه حق جای همه خالی چند روزی رو رفتیم مشهد. خیلی شلوغ بود مخصوصاً شبهای قدر بیشتر از همه به امیرعلی خوش گذشت ...
31 مرداد 1391

سالگرد ازدواج

9 مرداد سالگرد ازدواج مامانی و بابایی بود . بخاطر جور نشدن شرایط مهمونی رو دیشب گرفتیم البته شد یه تیر و چند نشون(یکی مهمونی سالگرد اردواج،یکی مهمونی ماه رمضان، دعوت کردن عروس خاله مامانی). واسه اینکه مامانی بتونه به کاراش برسه تا وقت افطار من موندم پیش مامان جون دیشب مسابقه وزنه برداری المپیک همه دست و هورا میکشیدن امیرعلی با تعجب نگاه میکرد بعد که همه ساکت میشدن تقلید از همه شروع میکرد به دست زدن و جیغ کشیدن شب از بس خسته بود سریع خوابید راستی روز یکشنبه افطاری دعوت بودیم محل کار بنده جیگرم یه شیرین زبونی هایی میکرد. خدا رو شکر تا آخر مراسم اذیت نکرد میترسیدم منو ببینه و بهونمو بگیره(خانم مجری) که خداروشکر با بچه ها سرگر...
17 مرداد 1391

ماجراهای یکی دو هفته پیش

سلام خدمت همه. نماز و روزه همه قبول باشه بگم از یکی دو هفته قبل از ماه رمضان یه شب رفتیم شهربازی امیرعلی تا موتور یا ماشین بچه ها از کنارش رد میشد جیغ میزد که منو سوار کن کلی تعجب میکرد از این همه جمعیت و سر و صدا امیرعلی قبل از رفتن به شهربازی   حیف شد عکشو از خاله فایی نگرفتم که واستون بذارم جمعه قبل از ماه رمضان رفتیم محلات جای همه خالی خوش گذشت فقط گرما اذیتمون کرد مابقیش خوب بود امیر علی در حال آب بازی   امیر علی و بابا جون در سرچشمه   امیر علی و بابایی در دهکده گلها   امیرعلی در حال بازی با کادو دایی رضا (دستت درد نکنه)   و آخریش امیرعلی با کفشای کشتی دایی رضا و کلاه دایی رض...
14 مرداد 1391
1